دختر بهار
بیان بیان

مـن غــنچــه خــندانم مـن دُخــت بهــارانم

یک گل به گـیسویم یک ســـبد بـــدامــــانم

رخـسارم عنابی است چهره ام گلابی است

رنگم زلاله باشـد نرگـس است دو چشمانم

رنگ وبوی گل پیچـیده درسـرا پائی مـن

ایـن راز نهــفـته اســت در سـرخی لـبانـم

دردامـن من صحرا در صورت من گلـهـا

در باغ ایـن گلـشــن چـو کـبک خـرامانـم

زیــن اســمـــان آبـی بــاران هــمی بــارد

بـر تـن حـریری مـن مـیـریـزد ز زلـفـانم

شـاداب و طـربنـاکم مـن بیـخــود بیـبـاکـم

تـرسـم ز سـرما نیســت من دخت بهارانم

مـن لالـــه آزادم در دامـان ایـن صـحــرا

از زخم عـدو داغـیسـت بر قلب پریـشـانم

آزاد چـو زاد گـشـتم از بـنـد آزاد گــشــتم

ای خـلـق جهـان بـشـنو ایـن ناله و افـغـانم

درمُلـک دیـاری مـا در بنـد کـشـند زن را

زنجـیرشـکـنم آخـــرازعــــــدو مـتـرسـانـم

مـن بلــبــل آزادم در بُـســتان ایـن گلــشـن

برشـاخـساری گل شــوریده غـزل خـوانـم

چـو سـرو در این بسـتان قـامت بلــند دارم

با دیـد بلند خـود ایـن خــطه را نگـهـبـانـم

چـو دوشـیـزه بهـارانم در کـوه کـمرجـایـم

از سکوی بلندی خویش عطـرگل بیافشانم

من مـژده نـوروزی آورده ام بـا خـویـشتن

گـــویم مبـارک بـــاد برهـــمه دوســــتانـم

مارچ2011


March 19th, 2011


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان